کد مطلب:330747 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:594

باب اول : در تحریص بر دعا
عقل و نقل بر آن تحریص می نمایند.

(عقل تحریص بر دعا می كند)

عقل (1) عقل جلوگیری از ضرر به نفس را در صورت قدرت و امكان واجب می داند و ازطرفی پیدایش گرفتاری برای انسان در دار دنیا حتمی است ، زیرا انسانها ناچاردرگیر اموری اند كه باعث تشویش خاطر و مشغولیت فكری شده و مضر بهحال ایشان می باشد. این عوامل تشویش ، یا داخلی هستندمثل بیماری كه مزاج بشر راعلیل می كند، و یا خارجیمثل اذیت و آزار ستمگر، و یا ناملایماتی كه از همراه و یا همسایه به او می رسد، اگر هماز همه اینها در امان باشد، باز عقل وقوع و ارتباط این نگرانیها را با اومحتمل می شمارد، چگونه انسان از تشویشها خالی باشد؟ در صورتیكه انسان در سرزمینحوادث كه دستخوش دگرگونی و تغییرات است ، زندگی می كند و هیچ انسانی ، چه درحال ، و چه در آینده از حوادث دردناك جدا نیست پس ضرر حوادث یا گریبانگیر انسانهاست، و یا آنكه انتظار می رود حوادثی برای او اتفاق افتد و در صورت امكان هر دو ضرر راباید از بین برد. دعا این غرض را بر آورده می كند و همه كس نیز توان دعا و نیایش ‍ دارد؛ بنابراین باید دعا كرد.

امیرالمومنین و سید الوصیین صلوات الله علیه و آله نیز همین معنا را گوشزد كرده و فرموده اند هیچ مبتلایی گر چه ابتلای او بزرگ باشد سزاوارتر از شخص در عافیت ، از دعا كردن نیست ، زیرا كه شخص در عافیت ، از بلا ایمن نیست .

بنابراین ،روایت روشن نمود كه همه ، چه دردمند، و چه در عافیت ،نیازمند به دعا هستند و فایده دعا رفع بلای موجود و دفع ضررهای محتمل كه فرود می آیند می باشد، و یا دعا جلب منفعت مطلوب یا حفظ خیر موجود و دوام و جلوگیری از زوال آن می نماید زیرا ائمه علیهم السلام دعا را به سلاح وصف كردند و به وسیله سلاح هم جلب منفعت می شود و هم ضرر جلوگیری می شود و نیز ایشان دعا را سپر نام گذاشتند و سپر وسیله دفاعی است كه از ناملایمات جلوگیری می كند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرمود: آیا می خواهید كه شما را به سلاحی راهنمایی كنم كه شما را از دشمنان نجات می دهد و روزیتان را زیاد می نماید ؟

عرض كردند: بله ای رسول خدا (ص ) - فرمود: شب و روز، پروردگارتان را بخوانید زیرا سلاح مومن دعاست .

و امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: دعا سپر مؤ من است و هر گاه در خانه ای را زیاد بكوبی آن در باز می گردد.

و امام صادق علیه السلام فرمود: دعا از نیزه تیز فرو رونده تر است و امام كاظم علیه السلام فرمود: دعا مقدر و غیر مقدر را بر می گرداند. راوی می گوید: عرضه داشتم : مقدر را فهمیدم ، اما مقصود از غیر مقدر چیست ؟ فرمود: منظور از غیر مقدر آنست كه :تقدیر به آن تعلق نگیرد. و فرمود: برشما باد به دعا ،زیرادعا و خواهش از خدای تعالی بلا را باز می گرداند ؛ یعنی بلائی كه مقدر شده و حكم به نزول آن تمام گردیده ،جز آنكه امضا نشده است . بنابراین وقتی كه بنده ، خدای را بخواند و از او در خواست كند كه آن بلا را باز گرداند ،خدا آن را باز می گرداند.<باب

زراره از ابی جعفر باقر علیه السلام روایت كرد: آن حضرت فرمود: ایا شما را به چیزی كه رسول خدا (ص ) آنرا استثنا نكرد (یعنی نگفت ان شاء الله ) راهنمایی نكنم ؟عرض كردیم :بله ،فرمود :دعاء قضایی را كه محكم شده باز می گرداند و آن حضرت انگشتان خویش را بهم چسبانید، (كنایه از آنكه تمام اجزای حكم الهی محكم گردیده ولی نازل نشده است ).

و از امام زین العابدین و سید و آقای عبادت كنندگان روایت شده كه آن حضرت علیه السلام فرمود: دعا و بلا تا قیامت ملازم همند (ولی ) دعا بلای محكم شده را باز می گرداند.(2) و از آن حضرت علیه السلام روایت شده است كه فرمود: دعابلای نازل و غیر نازل را بر می گرداند. (2) پس ‍ از این احادیث و احادیث فراوانی كه به خاطر اطاله كلام نقل نكردیم ،ظن ،بلكه علم به دفع ضرر پیدا می شود، زیرا قطع به درستی خبر راستگویان داریم .

قرآن بر دعا تحریص می كند

اما كتاب :آیاتی از قرآن كریم بر آن دلالت دارند: از جمله خدای تعالی فرمود: قل ما یعبوبكم ربی لو لا دعاءكم (3)بگو پروردگارم به شما اعتنائی نمی كرد اگر دعای شما نبود و فرمود :ادعونی استجب لكم ان الذین یستكبرون عن عبادی سیدخلون جهنم داخرین (4)مرا بخوانید اجابتتان می كنم آنانی كه از عبادت من (دعا) اعراض و سركشی می كنند، زود با ذلت و خواری در دوزخ شوند. پس ‍ خدای تعالی دعا را عبادت قرار داد و كسی كه به سبب تكبر عبادت نكند ،به منزله فر تلقی شده است . (3)

و نیز گفتار حق تعالی :و ادعوه خوفا و طمعا (5):و با ترس و امید او را بخوانید و گفتار حق تعالی :و اذا سالك عبادی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیومنو بی لعلهم یرشدون (6)وقتی بندگانم از من چیزی را بخواهند پس من نزدیكم و خواهش دعا كننده را به هنگامی كه دعا نمود بر می آورم پس طلب اجابت كنند و به (اجابت ) من ایمان بیاورند شاید رستگار شوند.

استفاده از آیه

بدانكه این آیات بر اموری دلالت دارند:

اول :خدای تعالی تلویحا با این گفتار و اذا سالك عبادی فانی قریب بندگان را به دعا و خواست از خود ،دعوت كرد.

دوم :نهایت توجه حق تعالی ،به سرعت در اجابت ،معطوف است . و جواب خود را متوقف بر تبلیغ پیامبر (ص ) نكرده است ،بلكه فرمود فانی قریب یعنی من نزدیكم و نفرمود بگو به ایشان كه من نزدیكم .

سوم :جواب فانی قریب بافاء آمده است كه فاء (به معنای پس ) دلالت بر اجابت شدن بدون فاصله می كند.

چهارم :خدای تعالی ایشان را مشرف فرمود به اینكه خود او اجابت می كند تا آنكه بدان منزلت دعا و شرف و محل آن را در نزد خودش به ایشان گوشزد كند.

امام باقر (ع ) فرمود:از دعا خسته نشو! زیرا دعا در نزد خدا منزلت و مقامی عظیم دارد. و امام باقر(ع ) در پاسخ سئوال برید بن معاویه بن وهب كه پرسیده بود:زیاد قرآن خواندن بهتر است یا دعای زیاد؟ فرمود:دعای زیاد بهتر است سپس ‍ آیه قل ما یعبوبكم ربی لولادعائكم را قرائت فرمود.

پنجم :این آیه دلالت دارد كه خدای تعالی مكان ندارد ،زیرا اگر مكان داشت نزدیك همه مناجات كنندگان نبود.

ششم :خدای تعالی امر به دعا فرمود در این سخنش ‍ فلیستجیبوا لی پس از از من طلب اجابت كنید؛یعنی مرا بخوانید.

هفتم :گفتار خدای تعالی ولیومنوابی و ایمان به من آورند.امام صادق در معنای آن فرمود:یعنی بندگان به این مطلب برسند كه من قدرت بر اعطای در خواست ایشان را دارم پس امر كرد كه ایشان اعتقاد به قدرت بر اجابت حق تعالی پیداكنند.(4)

این كلام دو فایده دارد:ایشان را آگاه كرد كه صفت قدرت در او موجود است و امیدوارشان كرد كه ایشان به خواسته های دلخواه می رسند و به مرادهای خود دست پیدا می كنند و به خواهش خود نایل می گردند،زیرا وقتی انسان طرف معامله و قرار داد خود را توانای بر دفع عوض دانست ،همان ،انگیزه برای معامله با او می گردد، و رغبت در معاوضه با او پیدا می كند، چنانكه اگر بداند كه او عاجز از پرداخت عوض است دیگر انگیزه و رغبت معامله با او پیدا نمی كند و لذا مردم از معامله با مفلس اجتناب می كنند.

هشتم :خدای تعالی ایشان را به رشاد بشارت داده است ، رشاد یعنی راه هدایتی كه انسان را به مطلوب می رساند، انگار ایشان را به اجابت دعا بشارت داد.

و همانند آن ،گفتار امام صادق ،جعفر بن محمد علیهما السلام است كه فرمود: هر كس آرزوی چیزی را كند، كه خدای تعالی بدان راضی است ،نمی میرد مگر آنكه آن چیز به او اعطا نشود. حضرت فرمود: وقتی دعا كردی پندار كه مطلوب تو به در خانه است (5) و همین حدیث نیز از پیامبر (ص ) روایت شده است .

(چرا دعای ما به اجابت نمی رسد)

اشكال :بسیاری از مردم خدای را می خوانند ،ولی خدای اجابت نمی كند، پس معنای آیه چه می شود كه فرمود:اجیب دعوة الداع اذا دعان ؟پاسخ علت اینكه خدای تعالی دعای ایشان را اجابت نمی كند ،این است كه :ایشان شرایط دعا را مراعات نكردند ،و این عدم مراعات و اخلال به شرایط دعا یا به این دلیل است كه سئوال ایشان همراه با آداب دعا وجامع شرایط آن نبوده است ،چون دعا آداب و شرایطی دارد كه باید با آن شرایط انجام شود كه انشاء الله بعدا می آید.

كدام دعا به اجابت نمی رسد

عثمان بن عیسی ،از محدثی كه وی را حدیث كرده از ابی عبد الله ،امام صادق ، علیه السلام روایت كرد كه خدمت امام عرضه داشتم كه دو آیه در كتاب خداست كه معنای آن دورا می جویم ، ولی نمی یابم ؟ امام علیه السلام فرمود:آن دو آیه كدام است ؟ عرضه داشت آیه ادعونی استجب لكم زیرا دعا می كنم ولی اجابت را نمی بینم امام فرمود :آیا نظر تو این است كه خدای تعالی خلف وعده كرده (6) است ؟ عرضه داشتم :خیر ،فرمود: پس برای چه اجابت نمی شود؟ عرض كردم : نمی دانم .فرمود: ولی من با تو می گویم :هر كس ‍ اطاعت اوامر الهی كند سپس او را از راه دعا بخواند ،حق تعالی اجابت می كند. پرسیدم :راه دعا كدام است ؟ فرمود:دعا را به ستایش و حمد خدای شروع می كنی و نعمت هایی را كه به تو داده یادآور می شوی ، سپس شكرش ‍ می نمایی ، آنگاه بر پیامبر و آلش درود می فرستی (صلوات می فرستی ) و سسپس یاد آور گناهانت می شوی و بدان اقرار می كنی ، سپس از آنها استغفار می نمایی . این راه دعاست سپس آن حضرت پرسید :آیه دیگر كدام است ؟ عرضه داشتم گفتار حق سبحان :

وما انفقتم من شی فهو یخلفه و هو خیرالرازقین :(7)آنچه خرج كنی خدای بجایش می آورد و اوست بهترین روزی دهندگان . و من خرج می كنم و درجای آن چیزی نمی بینم حضرت پرسید :آیا می پنداری كه خدیا تعالی خلف وعده كرده است عرض كردم :خیر، فرمود:پس علت عدم جایگزینی چیست ؟ عرض كردم : نمی دانم . فرمود :اگر كسی از راه حلال كسب مال كند، و در راه حلال خرج كند ،درهمی خرج نمی كرد جز آنكه خدای به جایش درهمی دیگر می داد. ویا اینكه چیزی را در خواست كرده است كه صلاح او در آن نیست و آن چیز برای او یا دیگران مفسده دارد. زیرا هیچكس ‍ خدای تعالی را بر طبق حكمتش در مورد صلاح خود نخوانده جز آنكه حق سبحانه آنرا اجابت كرد،و وظیفه دعا كننده آن است كه صلاحیت دعا را در زبان یا در نیت قلبی خویش در نظر بگیرد، پس اگر مصلحت در اجابت آن است ، خدای تعالی آنرا اجابت می كند. با آنكه اگر مصلحت در تاخیر اجابت است آنرا به تاخیر می اندازد و خدای تعالی فرمود:ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم (8)و اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و دعای شری كه در حق خود می كنند بمانند خیرات تعجیل می فرمود همه دستخوش مرگ و هلاكت می شدند. و در دعای ائمه علیه السلام آمده است :یا من لا یغیر حكمته الوسائل ای كسی كه وسایل ،حكمت او را تغییر نمی دهند ،و چون علم غیب از بنده پوشیده است ، چه بسا قوای شهویه با عقل مشتبه شده آنگاه بنده امر موجب فساد خود را صلاح می پندارد و از خدا می خواهد و در سؤ ال اصرار می ورزد. و اگر خدای تعالی در اجابت تعجیل كند و آنرا بر آورده نماید ،بنده به هلاكت می رسد. و این بر همگان روشن است و بیان نمی خواهد. و زیاد هم واقع شده است .چه بسا خواسته هایی داریم ، سپس از آن به خدا پناه می بریم . و از چه اموری دوری می جوییم .سپس آنرا می خواهیم . و بر همین معنی این سخن علی (ع ) حمل شده است كه فرمود:چه بسا كار كه انسان حریص بر آن است اما وقتی به آن می رسد دوست دارد كه بدان نرسیده بود. و گفتار حق سبحانه تو را كفی است كه عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و انتم لا تعلمون (9)چه بسا از چیزی بدتان بیاید ولی خیر شما در آن است و چه بسا چیزی را دوست بدارید و بد شما در آن است و خدای می داند و شما نمی دانید.

پس خدای تعالی ، از كرم فراوان و نعمت های بسیار خود ،آن را اجابت نمیكند. یا به خاطر اینكه رحمت او سبقت گرفته ، زیرا رحمت الهی قبل از غضب اوست و دعا را به این خاطر آورده است كه به او رحمت كرده ، و او را در معرض ثواب و جزاء قرار داده باشد و او بی نیاز از خلق و عقاب ایشان است یا آنكه می داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حال خویش ‍ است گویا آنچه را كه در ظاهر طلب كرده است به طور مطلق مقصودش نیست ،بلكه در صورتی كه آن چیز برای او منفعت داشته باشد پس این شرط در قلب او مركوز است ، گرچه در حال دعا آنرا به زبان نیاورده و یا حتی به قلبش خطور نكرده باشد. پس این چنین بنده ای مثل عجمی است كه لفظ عربی به تلقین شده و او معنای آنرا نمی داند یا لفظی را شنیده و گمان كرده كه نام چیزی است و آنرا از دانایی كه مقصودش را می داند خواسته آن دانا وقتی مقصودش را بداند همان مقصود را به اوو می دهد نه آنچه ظاهر لفظش بر او دلالت دارد و این وجه معنای همان دعای مغلوط است كه خدای تعالی آنرا قبول نمی كند بنابر آنچه كه در بعضی از اخبار آمده است .

اشكال :معنای دعای صحیح چیست ؟

ج

از امام ابی جعفر جواد علیه السلام روایت شده كه فرمود: اگر دونفر در حسب و تدین با همدیگر برابر باشند، اما یكی در ادبیات بالاتر باشد در نزد خدا بهتر از دیگری است راوی گفت : خدمت امام عرضه داشتم : فدایت شوم برتری (ادیب ) رادر نزد مردم در مجالس و محافلشان فهمیدم اما فضیلت او در نزد خدا برای چیست ؟ امام علیه السلام جواب فرمود:برتری او در نزد خدا به خاطر قرائت قرآن به همان نحوه كه نازل شده و به خاطر دعای غیر مغلوط است ، زیرا دعای مغلوط، به طرف خدیا عز و جل ،صعود نمی كند.

شبیه این گفتار سخن امام صادق علیه السلام است كه فرمود: ما مردمی فصیح و زبان آوریم ، وقتی سخن ما را نقل می كنید، آنها را درست نقل (و آشكار) كنید. بنابراین اگر مقصود از این دو حدیث معنای ظاهرشان است ، اشكال این است كه ما دربسیاری موارد دعاهای مغلوط را مستجاب می بینیم ، و فراوان مردم صالح و باورع و كسانی كه دعای ایشان در مظان استجابت است را مشاهده می كنیم كه از نحو چیزی نمی دانند. و نیز اگر دعای شخص مسموع نشود فایده ای در دعا نیست ، بنابراین مامور به دعا هم نیست ، زیرا شخص غیر ادیب دعایش بی فایده است ، و امر به دعا هم تنها متوجه ادیبان ماهر نحوی می گردد، بلكه چه بسا ادیبان نحوی نیز در بعضی از ادعیه دچار اشتباه می شوند، زیرا درست دعا كردن نیازمند به آوردن اضمار و تقدیروحذف است ، و شخصی كه با خشوع و توجه به خدا مشغول دعاست به وجوه ادبیات وقوانین آن توجهی ندارد، در صورتی كه این سخنان نادرست و خلاف مشاهدات است ، و خلاف آنچه كه از سخنان معصومین علیه السلام و سفارشات ایشان می دانیم می باشد، زیرا ایشان مردم را به همه چیزهایی كه مصالح عباد در آن است راهنمایی كردند. از جمله بسیاری از آداب دعا و شرایط آنرا بیان كردند كه در این كتاب با آنها آشنا خواهی شد، ولی در بیانات ایشان از اعراب و صحیح خواندن خبری نیست و نه از شناخت علم ادب و نحو.وقتی معنای صحیح این دو روایت این وجوه مذكوره نباشد، پس معنای این روایات چیست ؟

جواب پس بدان كه خدای تو را تایید كند چون واقعیت بر خلاف ظاهر این دو خبر بود ؛لذا آن دو را تاویل كردند بعضی گفتند: دعای ناصحیح و غلط، همان نفرین است كه انسان در حال تنگی به دلیل ضرری كه متوجهش شده ، خودش را نفرین می كند، واز گفتارحق تعالی شاهد آورده كه فرمود:ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم (10)مفسرین در معنای آیه گفتند: یعنی اگر خداوند به سرعت بدی را برای مردم بیاورد یعنی وقتی مردم به هنگام خشم و تنگی علیه خود و اهلشان نفرین می كنند خدا نفرین ایشان را اجابت كند مثلا انسان بگوید: خدا مرا از بین شما بردارد همانند عجله ای كه ایشان در خوبیها دارند :یعنی همانگونه كه خدا به سرعت ، دعای ایشان را در خیر اجابت می كند وقتی خود ایشان اجابت را به سرعت بخواهند لقضی الیهم اجلهم یعنی از هلاكت ایشان فراغت می یافت ولی خدای سبحان عجله در هلاكت ایشان نمی كند ،بلكه به ایشان مهلت می دهد تا توبه نمایند.

توجیه روایات وارده

عده ای در توجیه روایت گفتند: دعای ناصحیح همان نفرین پدر در حال خشم از فرزند، بر فرزند است ،زیرا پیامبر (ص ) از خدای عز وجل در خواست كرد كه خدای تعالی نفرین دوست علیه دوست اجابت نكند. و عده ای گفتند: دعای ناصحیح دعایی است كه همه شرایط دعارا واجد نباشد.

(گویم این معانی از حقیقت و تحقیق خالی است ،زیرا مقدمه روایت دلالت بر آن نمی كند، چون كلام امام در ستایش ادب و نحو وارده شده است ،بلكه معنای درست روایت این است كه بگوییم :مراد از قول امام در خبر اول كه فرمود: ((دعای ناصحیح را خدای عزوجل نمی شنود ،این است كه یعنی خدا دعارا، ناصحیح نمی شنود به طوری كه به دعای ناصحیح پاسخ گوید، و ظاهر لفظ دعا را بگیرد ،بلكه مقصود انسان از دعا را پاسخ می دهد، چنانكه از مردی ناوارد در زیارت معصوم علیه السلام شنیده شد كه اینطور می خواند: اشهد انك قتلت و ظلمت و غصبت كه به صورت معلوم خواند یعنی تو كشتی و ستم كردی و غصب كردی روشن است كه اگر به همین صورت نا صحیح این دعا شنیده شود و بر آن قضاوت شود، حكم به ارتداد و تعزیر او می شود و حال آنكه هیچكس چنین نگفت . پس همین دلالت دارد كه ؛ به ظاهر لفظ وی ، در صورتی كه مقصودش ، غیر آن باشد توجه نمی شود.

و نیز فقها كه در جاتشان عالی باد اتفاق كردند كه : اگر كسی دیگری را به لفظی قذف كند كه در عرف گوینده قذف نیست ، او قذف نكرده است و عقوبتش متوجه او نیست ، گرچه این لفظ در عرف دیگران قذف باشد. پس معلوم شد كه اعراب و تلفظ صحیح الفاظ در دعا، شرط اجابت در مثوبت نیست ، بلكه شرط تمام فضیلت و كمال منزلت و علو مرتبت است . بنابراین وجه درست سخن امام جواد (ع ) كه فرمود:و دعائه الله من حیث لا یلحن و دعایش به دلیل اینكه غلط نیست : این است كه این كلام در مدح ادیب نحوی است ،زیرا وقتی دعا درست باشد ،به وضوح ،بر معنای مقصود دلالت دارد. و الفاظی كه به روشنی مقاصد خود را بیان كنند بهتر از الفاظی هستند كه با شرح و تاویل مقصود را بیان كنند، بهمین خاطر حقیقت بهتر از مجاز (7) و كلام روشن تر از كلام مجمل و ناروشن است .

ونیز دعای صحیح فصیح تر و فصاحت در دعا مقصود است ، مخصوصا اگر دعااز ائمه اطهار علیهم السلام منقول باشد كه در این صورت زبان آوری ائمه را می رساند و در دعا اظهار فضیلت معصوم هم می شود.

و همچنین وقتی لفظ صحیح ادا شود، شنونده ادیب از آن منزجر نمی شود، زیرا ادیب نحوی اگر كلامی را، نا صحیح بشنود طبیعتش از آن منزجر می شود و چه بسا ا زآن متالم و دردمند می شود. اعمش (ادیب ) مردی را دید كه سخن می گوید ،ولی جملاتش نادرست است گفت : این كیست كه سخن می گوید و قلبم از آن متالم می شود. و نقل شده كه مردی به دیگری گفت :آیا این لباس را می فروشی ؟ در جواب گفت : نه خدا تو را عافیت دهد. آن مرد گفت : به خدا قسم اگر می دانستی چه می گویی !اینگونه بگو:وخدای ، تو را عافیت دهد.

وروایت شده كه مردی در پاسخ سؤ ال بعضی از بزرگان كه از او چیزی را پرسیده بود گفت : نه و خدای ،عمر طولانی به تو دهاد!آن بزرگ گفت : من جایگاه واوی را بهتر از جایگاه این واو ندیدم .

ومعنای گفتار امام كه فرمود :دعای ناصحیح به سوی خدا نمی رود آنست كه : ناصحیح به سوی خدا نمی رود، بطوری كه اگر دعای ناصحیح معنای مقصود را تغییر دهد، ملایكه حافظ دعا، شهادت به دعای ناصحیح دهند و به همان صورت نادرست ثواب داده شود بلكه ثواب و پاداش ،به مقصود و مراد از دعا تعلق میگیرد.

روایت محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سكونی از امام صادق علیه السلام آن را تایید می كند آن حضرت از پیامبر اكرم نقل فرمود كه پیامبر (ص ) فرمود: مرد عجمی از امت من بازبان عجمی قرآن می خواند ولی ملایكه به صورت عربی آنرا بالا می برند. علاوه آنكه مادر دعاهای اهل بیت علیهم السلام الفاظی را می یابیم كه معانی شان را نمی دانیم . و آن الفاظ فراوان است از آن جمله اسمها و قسمها و اغراض و حاجات و فواید و خواسته هایی در آن دعاها آمده است ، كه ما خدا را به آن اسما قسم می دهیم ، و از او آن اشیا را می خواهیم ، در حالی كه هیچكدام از آنها را نمی دانیم ، و هیچكس نگفت :این چنین دعا در صورتی كه معرب (وصحیح و رسا) نباشد مردود است . علاوه آنكه بی سواد، معانی الفاظ ناصحیح را، كه آشنا به تفسیر آن است ، بهتر از ادیب نحوی می داند، كه دعاهای عربی را می خواند، و با تفسیر و لغات آن آشنایی ندارد، بلكه تنها اعراب آن را می داند پس خداوند به اندازه قصد ونیت ثواب می دهد، چون كه پیامبر (ص ) فرمود، الاعمال بالنیات :جزای اعمال به خاطر نیت های آن است و فرمود :نیه المومن خیر من عمله :نیت مومن بهتر از عملش است . و این روایت صریح در این باب است ، زیرا پاداش بر نیت تعلق گرفته است پس دعا كننده از آن منفعت برده است و اگر جزا برعمل ظاهری (لفظ ناصحیح ) باشد دعا كننده هلاك شده است . دلیل دیگر قول پیامبر(ص ):كه فرمود :سین بلال در نزد خداشین است .(توضیح آنكه بلال در اذان اشهد ان لااله الا الله را اسهد می گفت ) .

مردی خدمت امیر المومنین علیه السلام رسید ،عرضه داشت : ای امیرالمؤ منین بلال امروز با فلانی گفتگو و مناظره می كرد، و با الفاظ ناصحیح مطالبش را بیان می كرد، وفلانی درست سخن می گفت و از گفتار بلال می خندید.

امیر المومنین علیه السلام فرمود: ای بنده خدا صحت كلام و درستی سخن ، برای درستی اعمال و تهذیب آن است ، صحت كلام فلانی ودرستی سخنش در صورتی كه اعمالش ‍ نادرست و قبیح باشد، برای او چه نفعی دارد؟و نادرستی الفاظ بلال ،درصورتی كه كارهایش به نحو احسن درست و پاكیزه باشد چه ضرری به حال بلال دارد، پس از این حدیث ثابت شد كه نادرستی گاهی نادرستی عمل است چنانكه الفاظ هم نادرست می شود، بنابراین ضرر به دلیل نادرستی در عمل دامنگیر او میشود ،نه به خاطر آنكه الفاظش نادرست است . ومراد از روایت دوم نادرستی در (نقل ) احكام است و این معنا مثل گفتار پیامبر (ص ) است كه فرمود: خدا رحمت كند كسی را كه گفتار من را بشنود و آنرا بفهمد و همانطور كه آنرا شنیده ، به دیگران ،برساند، زیرا چه بسا كسی كه (لفظ) دانشی را حمل می كند،ولی دانای به آن نیست . و همین معنا مضمون گفتار امام صادق علیه السلام است كه فرمود:وقتی از ما روایت كردید پس آنرا درست و صحیح تلفظ كنید ،زیرا احكام با تغییر اعراب كلام دگرگون می شود آیا این گفتار پیامبر (ص ) را نمی بینی كه وقتی از آن حضرت در مورد ذبح شتر ماده و گاو و گوسفندی كه در شكم آنان (جنین ) بود سئوال شد كه آیا ماجنین را بیاندازیم و یا بخوریم ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر خواستید ،جنین را بخورید زیرا تذكیه جنین ، تذكیه مادر اوست فان ذكاة الجنین ذكاة امة .

بعضی ذكاة دوم را مرفوع خواندند. معنای روایت در این صورت این است كه تذكیه مادر كفایت از تذكیه جنین می نماید و بعضی ذكاة دوم را منصوب خواندند، دراین صورت معنا اینطور می شود :تذكیه جنین مثل تذكیه مادر اوست ،بنابر این بایدجنین را علی حده ذبح كرد و تذكیه مادر گوشت جنین را حلال نمی كند. این مطلب را به درستی بفهم ،زیرا مطلبی عمیق و دقیق است .

اشكال : دعا با قضا و قدر الهی منافات دارد

خالق سبحان كاری را بر خلاف مقتضای حكمت انجام نمی دهد او كسی است كه وسایل ،حكمت او را دگرگون نمی كنند. بنابراین اگر كاری برخلاف مصلحت باشد، حتی اگر بنده برای انجامش دعا كند، انجامش نمی دهد، و اگر بر طبق مصلحت باشد، خدا انجامش می دهد حتی اگر بنده دعا نكند، زیرا خدای تعالی به رحمت و احسان انسان را پدید آورده و خلق كرده است پس معنای دعا در صورتی كه فایده ای نداشته باشد چیست ؟ (پاسخ اشكال ): از چند راه پاسخ آن را می دهیم :نخست آنكه دور نیست كه انجام مسئول انسان بعد از دعا مصلحت باشد و قبل از آن مصلحت نباشد.

و امام صادق علیه السلام در سخنش به میسر بن عبد العزیز به همین مطلب تنبیه فرمود:این میسر!خدای را بخوان و نگو:كار تقدیر(8) پایان پذیرفت ،زیرا در نزد خدای منزلتی بزرگ موجود است كه انسان بدون دعا به آن نمی رسد. و اگر بنده ای لب به دعا باز نكند و از خدای چیزی را نطلبد ،خدای تعالی به او چیزی نمی دهد، پس ازخدای بخواه خدای به تو می دهد. ای میسر!هیچ دری دق الباب نشود جز آنكه بزودی گشوده شود.

وعمرو بن جمیع از امام صادق علیه السلام روایت كرد: كسی كه فضل خدا و روزیش را زا خدا نخواهد نیازمند می شود.

و از علی (ع ) روایت شده :چنین نیست كه خدای تعالی باب دعا را باز كند ولی در اجابت را ببندد. وفرمود، هر كس موفق به دعا شود از اجابت محروم نمی ماند.

دوم : دعا خود عبادت است كه بندگان خدا ،خدای را به آن عبادت می كنند، زیرا در دعا اظهار خشوع و نیاز وجود دارد و این خود، مطلوب خدای عزوجل ، از بندگان است . خدای تعالی فرمود:و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون (11)جن و انس را خلق نكردیم جز آنكه وی را عبادت كنند. و عبادت در لغت به معنای ذلت و خواری است گفته می شود: طریق معبد :یعنی راه خوار شده و هموار: یعنی راهی كه زیاد عبور و مرور در آن واقع شده است ، و در اصطلاح :نهایت ذلت و خشوع در مقابل معبود را، عبادت گویند.

و از پیامبر (ص ) آمده است كه فرمود: دعا مغز عبادت است . و یكی از مواعظ خدای تعالی به حضرت عیسی علیه السلام این است كه : ای عیسی !قلبت را برای من خوار كن !در خلوتها مرا بسیار یاد كن !و بدانكه رضایت من دردم تكانی و تبصیص و اظهار ذلت است ، و در این حال زنده باش !ومرده نباش !

سوم :روایت شده است كه دعای مؤ من بر عمل او افزوده می شود، و در آخرت برای آن ثواب داده می شود، چنانكه بر عملش به او ثواب دهند.

چهارم :اگر اجابت مصلحت باشد و مصلحت در تعجیل آن باشد، عجله خواهد شد و اگر مصلحت مقتضی تاخیر در اجابت باشد تاخیر خواهد شد. در این صورت فایده دعا، علاوه بر وصول به مقصود ،دریافت اجر صبر در این مدت نیز می باشد. و اگر دعا هیچگاه به مصلحت بنده نباشد، و در اجابت مفسده باشد به دعا ثواب تعلق می گیرد. یا آنكه حادثه ای همانند آن از او دور می شود.روایت ابو سعید بر این مطلب دلالت دارد:

ابو سعید خدری ،گوید: رسول خدا (ص ) فرمود هیچ مؤ منی نیست ، كه خدای سبحان را به دعایی خواند، كه آن دعا مشتمل بر قطع رحم و گناه نبود، جز آنكه خدای تعالی در مقابل آن دعا به مؤ من سه خصلت دهد یا (1)آنكه دعای او را به سرعت اجابت كرد(2) یا آنكه برای او ذخیره كند.(3) یا آنكه بدی همانند آن دعا را از او دور كند. عرضه داشتند ای رسول خدا! بنابراین ما زیاد دعا كنیم ؟ فرمود: خدای تعالی فرمود: كه زیاد دعا كن ! و در روایت انس بن مالك آمده : كه حضرت سه مرتبه فرمود:زیاد دعا كن و طولانی نما!و از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است كه فرمود: گاهی اجبت دعای بنده ای به تاخیر می افتد، تا آنكه اجر دعا كننده ،بزرگ گردد و عطای امیدوار بسیار شود.

پنجم : گاهی اجابت بنده ای به تاخیر می افتد چون بنده ای شایسته است و در نزد (1) خدای جایگاهی بزرگ دارد و علت تاخیر اجابت آن است كه خدای تعالی دوست دارد صدای او را بشنود(12)

از جابر بن عبد الله روایت شده كه پیامبر (ص ) فرمود: بنده ای خدای رامی خواند و خدایش او را دوست دارد پس به جبرئیل می گوید حاجت این بنده را برآور ولی به تاخیر بیاندازد زیرا دوست دارم همیشه صدایش را بشنوم ، و بنده ای خدای را می خواند، و خدای تعالی او را دشمن دارد، بنابراین به جبرئیل می فرماید: ای جبرئیل !حاجت این بنده مرا به عجله برآور زیرا از صدایش بدم می آید.

آگاهی

وقتی شما دعا می كنی یا آثاراجابت را می بینی ، یا نمی بینی . پس اگر نشانه اجابت را دیدی ارام باشد !و عجب و خود پسندی به خود راه مده !و گمان مكن كه علت اجابت دعای تو به خاطر صلاح و طهارت نفس تو بوده است . شاید تو از كسانی باشی كه خدای از تو بدش می آید و صدایت را دوست ندارد و اجابت دعای تو در روز قیامت به عنوان دلیلی علیه تو مورد استفاده قرار می گیرد، خدای به تو می فرماید: آیا تو نبودی كه مرا خواندی و شایسته دوری بودی ، ولی من دعای تو را اجابت كردم . بلكه سزاوار است كه همت تو صرف شكر و زیادت در عمل و صلاح گردد. شكر از لطف هایی كه امید تو را زیاد نموده و تو را ترغیب كرده است كه دعاكنی . و از خدا بخواه كه آن سرعت در اجابت را بابی از ابواب لطف ، و وزشی زا وزشهای رحمت خود، قرار دهد، و به تو الهام كند كه توفیق شكر بیش از پیش نعمت اجابت سریع را كه تو اهلش نبودی و خدا اهلش بود به تو بدهد و این سرعت در اجابت از باب استدراج (9) نبوده باشد، و وظیفه توست كه حمد و استغفار فراوان كنی پس اگر علت سرعت در اجابت و رحمت نعمت و منت بوده باشد، حمد در مقابل نعمت و منت خدای باشد. واگر سبب آن استدراج و دشمنی بوده است ، استغفار كنی كه استغفار در مقابل گناه باشد.. و اگر نشانه های اجابت را ندیدی ، مایوس نباش ! وامیدوار به كرم مولایت شو! زیرا چه بسا خدای تعالی اجابت را تاخیر می اندازد. زیرا خدای دوست دارد كه دعا وصدای تو را بشنود. پس اصرار نما!

فواید اصرار بر دعا

پس اصرار لازم است .اولا برای اینكه نصیبی ا زدعای امام علیه السلام ببری ! د رآنجایی كه می فرماید: خدای رحمت كند بنده ای را كه از خدای چیزی خواست ، و اصرار در آن كرد.

ثانیا به دوستی خدای تعالی برسی ،زیرا خدای تعالی اجابت را تاخیر انداخت ، چون دوست داشت كه صدای تو را بشنود. پس از اصرار دست برندار.

وفایده سوم اصرار آن است كه بنابر روایاتی كه در این باب وارد شده با تكرار دعا حاجتت به سرعت بر آورده می شود و نفس اماره را با خوف از خدای تعالی لگام بزن ! و بگو!شاید خدای جل جلاله دعایم را اجابت نكرد، به این دلیل كه دعای من محجوب بود، وعمل مرا ملایكه الهی بالا نبردند ،زیرا گناهم یامظالم و وبال آن زیاد بودند، یا آنكه قلب من سفت و سخت و مشغول به باطل است . یا گمان من به پروردگارم نیكونیست و همه این امور جلوی دعا را می گیرند چنانكه بیاید، یا آنكه شایسته كمال مورد در خواست نبودی ، لذا به تو ندادند.و اگر شایسته آن بودی كریم رحیم بدون درخواست ، به تو می داد. بنابراین برای تو خوف حاصل می شود، و می فهمی كه در جایگاه مقصرین قرار گرفتی و مقام تو ،مقام بنده ناچیزی است كه عیوبش او را دور كرده ،و گناهانش او را طرد نموده ، واعمالش او را سرجایش نشانیده ، و آرزوهایش او را محبوس ساخته ، و شهواتش او را محروم ساخته ، و بار گناهان او را سنگین نموده . و او را از همراهی باسالكان باز داشته ، و ازترقی به درجات رستگاران مانع گشته است .

بدانكه تو با این ناچیزی و دوری از مولایت و زمینگیری بواسطه بار سنگین گناهانت ، در حالیكه از سابقین و پیشگامان بازماندی و با مخذولین و دشمنان خدا همنشین شدی ، اگر دعا را واگذاری و استغاثه به مولایت نكنی ، و از درخواست هدایت بازمانی ،شاید شیطان فرصت پیروزی یابد، و تو را در چنگالهایشان بگیرد، و تو در تور شیطان بیافتی ، و قدرت بر رهایی نیابی ، و به اشقیای در عذاب ملحق شوی ،بلكه وظیفه تو استغاثه و فریاد فراوان است ،قبل از آنكه داخل تور (شیطان ) بیافتی ، و پیوسته دق الباب نما!شاید پرده از تو برداشته شود، و به زبان خجالت و شكستگی در مناجات ملك جبار بگو: الهی و سیدی و مولای اگر آنچه كه من از وجود و كرم تو خواستم برای دین و دنیای من خوب نیست ، و مصلحت در منع ا زاجابت آن دعاست ، پس مرا راضی به قضای خودت نما! وقدر خود را بر من مبارك نما! تا آنكه آنچه را تاخیر كردی . دوست نداشته باشم كه تعجیل كنم ، و آنچه را تو تعجیل كردی ، تاخیر نكنم ، ونفس مرا راضی و مطمئن به آنچه از تو رسد قرار بده ! و تو برای من اختیاركن ! و آنرا در نزد من دوست داشتنی تر از دیگر چیزها قرار بده ! و تو برای من اختیار كن ! و آنرا در نزد من دوست داشتنی تر از دیگر چیزها قرار بده ! و مرا انتخابگر آن از سایر امور قرار بده ! و اگر گناهان زیاد و اشتباهات فراوان اجابت تو را از من باز داشته و باعث اعراض تو از من گردیده پس من متوسل به تو می شوم ، به تو كه پروردگار منی ، و به محمد (ص ) كه پیامبر من است ، و به اهل بیت طیب و طاهر او، كه آقایان منند و من متوسل می شوم به بی نیازی تو، از خودم ، و نیازمندیم به تو و به اینكه من ، بنده تو هستم ، و بنده ، از آقای خود می پرسد، و در این صورت از تو به كه باز گردیم و از تو به كجا رویم ؟ و تو كسی هستی ، كه اگر منع نعمت بر او نیافزاید و بخشش او رابه زحمت و دشواری رنج نیاندازد و تو اكرم الاكرمین و ارحم الراحمینی .

دعای امام سجاد

سپس یاد آور كلام حضرت علی ابن الحسین زین العابدین (ع ) در مناجاتش می شوی و در كلامش ، كه مشتمل بر گشودن پر امید است ، فكر می كنی .

الهی و عزتك و جلالك !لو قرنتنی فی الاصفاد، ومنعتنی سیبك من بین الاشهاد، و دللت علی فضایحی عیون العباد، و امرت بی الی النار، و حلت بینی و بین الابرار، ما قطعت رجائی منك ، و لاصرفت تامیلی للعفو عنك و لا خرج حبك عن قلبی . انا لاانسی ایادیك عندی و سترك علی فی دار الدنیا و حسن ضیعك الی .

خدای من ! قسم به عزت و جلال تو، اگر مرا در زنجیرها ببندی ، و در بین مردم از عطایت محروم كنی ؛ و چشم های بندگان را به بدیهای من دلالت كنی ، و امر كنی مرا به سوی آتش برند و بین من وخوبان حایل شوی ، من امیدم را ازتو قطع نمی كنم ، و آرزوی عفو را دگرگون نكنم ، و دوستی تو از قلب من خارج نخواهد شد، خدایا! من نعمت های تو را فراموش نمی كنم و ستر و پوشش و رفتار نیكوی ترا در دار دنیا از یاد نمی برم .

خوف و رجا در مومن

و با این كلمات و امثال آن امید خود را زیاد كن مبادا از جانب امید به جانب خوف كند و منجر به ناامیدی شود! و من یقنط من رحمته ربه الا الضالون (13)جز گمراهان از رحمت پروردگارشان ناامید نمی شوند. و امید تو به جانب رجا و آرزوی بیهوده نرود، زیرا به فریب و سفاهت منجر خواهدشد. رسول خدا (ص ) فرمود :

زیرك نفس خود را مطیع می سازد، و برای بعد از مرگ تلاش ‍ می كند و احمق و عاجز كسی است كه پیروی از هوای نفس ‍ خود نماید و آنگاه از خدای آرزوی مغفرت كند و از ائمه علیه السلام روایت شده است : مومن مانند پرنده است و دارای دوبال می باشد، بالی از امید بالی از ترس .

ولقمان به پسرش ماهان گفت : پسرم اگر اندرون مؤ منی شكافته شود بر قلب او دو سطری از نور نوشته شده ، اگر آندو را وزن كنند، هیچكدام به سنگینی دانه خردلی بر دیگری افزون نشود: یكی رجا و دیگری خوف . بله در حال مرض ‍ مخصوصا مرض موت باید امید بر خوف بیشی گیرد و در این باره روایت است از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است .

مناجاتی برای دفع فقر و سختی

یا من یری مافی الضمیر و یسمع

انت المعد لكل ما یتوقع

یا من یرجی فی الشداید كلها

یا من الیه المشتكی و المفزع

یا من خزائن ملكه فی قوله كن

امنن فان الخیر عندك اجمع

مالی سوی فقری الیك وسیله

بالافتقار الیك فقری ادفع

مالی سوی قرعی لبابك حیله

و لئن رددت فای باب اقرع

من ذاالذی ادعو و اهتف باسمه

ان كان فضلك عن فقیرك یمنع

حاشا لمجدك ان تقنط عاصیا

الفضل اجزل و المواهب اوسع

ای كسی كه آنچه در ضمیر می رود می بیند و می شنود

تو هر آنچه را كه امید بدان می رود آماده می كنی

ای كسی كه در همه شداید بدو امید بسه می شود

ای كسی كه شكایت به توست و پناه تنها تویی

ای كسی كه خزاین مملكتش در گفتار كن او نهفته است

بر ما منت بگذار همه خوبیها پیش توست

من جز فقر خود راهی به تو ندارم

به نیاز به تو نیاز خود را رفع می كنم جز كوبیدن در تو چاره ای ندارم

و اگر بازم گردانی كدامین در را بكوبم

چه كسی را بخوانم و اسمش را فریاد كنم

اگر فضل تو از نیازمند به تو گرفته شود

دور از بزرگی توست كه عاصیی را ناامید سازی

و فضل تو بسیار و عطایای تو وسیع است .

مناجات دیگر

اجلك عن تعذیب مثلی علی ذنب

و لا ناصر لی غیر نصرك یا ربی

انا عبدك المحقور فی عظم شانكم

من الماء انشات اصلی و من ترب

و تقلبنی من ظهر ادم نطفه

احدرفی قعر حریج من الصلب

و اخرجتنی من ضیق قعر بمنكم

و احسانكم اهوی الی الواسع الرحب

فحاشاك فی تعظیم شانك والعلی

تعذب محقورا باحسانك ربی

لانا راینا فی الانام معظما

یخلی عن المحقور فی الحبس و الضرب

و ارفده ما لا ولو شاء قتله

لقطعه بالسیف اربا علی ارب

و ایضا اذا عذبت مثلی و طایعا

تنعمه فالعفو منك لمن یخبی

فما هو الا لی فمنذ رایته

لكم شمة اعددته المحو للذنب

و اطمعتنی لما رایتك غافرا

و وهاب قد سمیت نفسك فی الكتب

فان كان شیطان اعان جوارحی

عصتكم فمن توحیدكم ما خلا قلبی

فتوحیدكم فیه و آل محمد

سكنتم به فی حبه القلب و اللب

و جیرانكم هذی الجوارح كلها

و انت فقد اوصیت بالجار ذی الجنب

و ایضا راینا العرب تحمی نزیلها

و جیرآنهاوالتابعین من الخطب

فلم لا ارجی فیك یا غایة المنی

جما مانعا ان صح هذا من العرب

تو بزرگتر از آنی كه همانندمرا بر گناهم عذاب كنی

در حالیكه یاوری جز تو ای پروردگارم ندارم

در مقابل عظمت تو من بنده ناچیزی هستم

كه ریشه اش از آب و گل است

و مرا از پشت آدم درحال نطفگی نقل دادی

و از پشت او پائین آمدم و در تنگنای رحم قرار گرفتم

و مرا در تنگی رحم به منت خود خارج ساختی

و احسان تو مرا به دنیای وسیع باز آورد

و دور است از بزرگیت و علوت

كه حقیری را عذاب كنی كه به احسان تو پرورش یافته

زیرا ماانسانهای بزرگی رادیدیم

كه از حقیر در حبس وزیر تازیانه در می گذرند

و به او بخشش می نمایند و اگر می خواستند او را بكشند

با شمشیر پاره پاره اش می كردند

و نیز اگر همانند مرا عذاب كنی و مطیعی را

نعمت بدهی پس عفو تو برای چه كسی ذخیره شده

پس عفوت جز برای من نیست پس از زمانی كه دیدم

كه عفو روش شماست آنرا محو گناهانم شمرده ام

و مرا به طمع انداختی از آنگاه كه دیدم

خویشتن را در كتابها غافر و وهاب نامیدی

اگر شیطان من در جوارح من در انجام گناه كمكم كرد

اما قلب من از توحید تو خالی نشد

توحید تو در سویدای قلب من است و آل محمد

در درون قلب و جانم جای گرفته است

و این عضای گناهكار من همسایه قلب معتقدم هستند

و تو به نیكویی به همسایه سفارش كردی

ونیز دیدیم كه عرب ها از مهمان

و همسایگانی كه تابعند در مقام خطرات مهم دفاع می كند

پس چگونه ، ای ! نهایت آرزوها امیدوار نباشم

به دفاعی كه مانع از بدیها باشد اگر این عادت عرب باشد

نصیحت

شایسته است كه اگر اجابت به تاخیر افتاد رضا به قضا الهی و اجابت نشدن را بر خیرو خوبی حمل كنی و اینكه آنچه برای تو حاصل شده عین صلاح تو بود و این كار نهایت تفویض ‍ امور به خداست و خدای تعالی این مقدار بر تو حق دارد. زیرا از رسول خدا (ص ) روایت شد كه فرمود: بر نعمت های الهی خشم نگیرید و بر خدا تحمیل نكنید و اگر در روزی و معیشت تان مبتلا شدید، پس سخنی نگویید! و چیزیرا نخواهید !شاید این درخواست و سئوال باعث مرگ و هلاكت شما باشد،ولی باید اینطور بگویید:خدایا تو را به جاه محمد و آل پاكش قسم می دهم كه اگر این حالت را كه من دوست ندارم به صلاح من است و به نفع دین من است ، پس مرا صبر ده ! و به من قوت بده ! كه این حالت را تحمل كنم و این سنگینی را بر من سبك فرما! و اگر خلاف این حالت به صلاح من است ، پس به فضل خود آنرا به من ببخش و مرا در هر حال به قضایت راضی بگردان سپاس تنها از آن توست . و همین معنا در روایت امام صادق علیه السلام آمده است ،فرمود: از جمله چیزهایی كه خدای تعالی به موسی بن عمران وحی كرده است این كه : ای موسی !من خلقی را محبوب تر از بنده مومنم خلق نكردم و من او را مبتلا می گردانم به بلایی كه مصلحت او در آن است و به او عافیت از در چیزی می دهم كه صلاح او در آن است ولی می دانم كه چه چیزی به صلاح بنده من است . پس بر ابتلای من صبر كند و بر نعمت های من شكر نماید در این صورت او را از زمره صدیقین نزد خود قرار می دهم بشرط آنكه به رضایت من عمل كند و اطاعت امر مرا نماید.(14)

و از امیر المومنین علیه السلام روایت شده كه فرمود: خدای عز و جل از بالای عرشش فرمود: ای بندگان من ! اوامر مرا اطاعت كنید و مصالح خوتان را به من نیاموزید، زیرا من به مصالح شما داناترم و مصالح شما را از شما دریغ نمی كنم . و از پیامبر (ص ) آمده است : ای بندگان خدا!شما همانند بیمارانید و خدای عالمیان بسان طبیب است و صلاح بیماران راطبیب می داند و آنرا تدبیر می كند نه آنكه صلاح بیمار تابع اشتهای بیمار و خواست او باشد پس امر خدا را به او واگذارید در این صورت رستگار می شوید.(15)

و از امام صادق علیه السلام روایت شده : من از مرد مسلمان تعجب می كنم ؟ خدای حكمی در مورد او ندارد جز آنكه صلاح وی در آنست اگر حكم خدا تكه تكه شدن او با مقراض ‍ باشد صلاح او در آن است و اگر حكم خدا حكومت بر زمین از مشرق تا مغرب باشد باز صلاح او در آن است .

و از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه خدای تعالی فرمود:اگر بنده من آمدن روزی از طرف مرا كند می شمارد، بترسد از اینكه من بر او غضب كنم و دری از دنیا بر او بگشایم . و از جمله چیزهایی كه خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود این است كه : هر كس به من پناه آورد من او را كفایت می كنم ، و هر كس از من درخواست كند به او می بخشم و هر كس مرا بخواند اجابتش می كنم و (تحقق و) اجابت دعای او را تاخیر می اندازم ،ولی تحقق اجابت را با آنكه اجابت شده به صورت تعلیق در می آورم ،زیرا می خواهم قضای من تمام گردد و وقتی قضای من تمام شود اجابت را انفاذ می كنم . بگو به مظلوم : من دعای تو را به تاخیر می اندازم با آنكه دعای تو و نفرین تو در حق ظالم را اجابت كردم ، برای اینكه می خواهم قضای من علیه ظالم به جهاتی كه بر تو مخفی است تمام شود و من بهترین قاضیانم : یا اینكه تو به كسی ظلم كردی و او نفرینت كرده است پس این نفرین تو در قبال آن نفرین قرار گرفت نه به نفع تو و نه به ضرر تو مورد اجابت قرار نگرفت . و یا آنكه این ستم برای تو درجه ای از بهشت را به ارمغان می آورد كه توبدون ظلم او بر تو به آن درجه نمی رسیدی ،زیرا من بندگانم را در اموال و جانهایشان امتحان می كنم و چه بسا بنده ای را بیمار می كنم و نماز و خدمتش كم می شود و شنیدن دعایش در سختی نزد من بهتر از نماز نماز گزاران است و گاهی بنده ای نماز می خواند و من نماز او را بر رویش می زنم و صدایش را محجوب می گردانم . ای داوود! آیا می دانی این بنده كیست ؟ آن بنده ای كه با چشم بد به زنان مومنین نگاه می كند و او بنده از است كه در خاطر او می گذرد كه اگر حكومتی را در دست بگیرد مردم بیگناه را بكشم . (16)

ای داوود بر گناهانت همانندزن فرزند مرده نوحه كن ای كاش ‍ می دیدی اشخاصی را كه مردم را با زبانهاشان می خورند (غیبت می كنند) در حالیكه زبانهای شان را همانند پوست پهن نموده ام و كناره های زبانشان را با آهن گداخته می زنم سپس سرزنشگری را برایشان مسلط كردم كه می گوید: ای اهل آتش این فلان شخص فحاش بد زبان است او را بشناسید. چه ركعات زیادی ، نمازگزار به طول و تفصیل و گریه گزارد كه در نزد من پشیزی نمی ارزد، زیرا زمانی كه به قلب او نظر می كنم می بینم كه اگر از نماز فارغ شود و زنی را ببیند و آن زن خود را بر او عرضه كند او را اجابت می كند و اگر مؤ منی با او معامله كند به او خیانت می كند.



و اما روایات :(بر دعا ترغیب می كند)

روایت بسیاری موجود است كه دلالت بر ترغیب و تحریص ‍ بر دعا می كنند كه اگر همه را نقل كنیم طولانی می گردد و دل زدگی می آورد پس بر نقل اخبار زیر اكتفا می كنم :

اول : حنان بن سدیر روایت كرد گوید: به ابی جعفر (ع ) عرضه داشتم كدام عبادتبهتر است ؟فرمود:هیچ چیزی در نزد خدا بهتر از درخواست از خدا نیست كه از چیزهایی كهخدا دارد بخواهیم و هیچ كس در نزد خدا مبغوض تر از كسی كه در عبادت خدا استكبار میجوید و از خدا در خواست نمی كند نیست .

روایت دوم : زراره از ابی جعفر (ع ) روایت كرد كه حضرت فرمود:خدای عز وجل می فرماید: ان الذین یستكبرون عن عبادتی سید خلون جهنم داخرین (17): آنانی كهاز عبادت من سركشی می كنند در جهنم به خواری جای خواهند گرفت فرمود مراد از آیههمان دعاست و بهترین عبادت دعاست زراره گفت عرضه داشتم :ان ابراهیم لحلیم اواه منیب (18) فرمود منظور از اواه بسیار دعا كننده است .

روایت سوم : ابن قداح از ابی عبد الله امام صادق علیه السلام روایت می كند كهامیر المومنین فرمود: بهترین اعمال نزد خدا در زمین دعاست ، و برترین عبادت عفاف وپاكی است . و حضرت فرمود امیر المومنین خود مردی بسیار دعا كننده بود.

چهارم : عبید بن زراره از پدرش از ابی عبد الله (ع )نقل می كند:

دعا همان عبادتی است كه خدایتعالی فرمود:ان الذین یستكبرون عن عبادتی (19)خدا را بخوان !و از او بخواه !و نگو كه قضای و قدر الهی پایان یافت و جاری شد.

پنجم : عبد الله بن میمون قداح روایت كرد كه ابی عبد الله امام صادق علیه السلامفرمود:آیا فرق ابتلای طولانی از ابتلای كوتاه را می دانید؟عرضه داشتم : خیر.فرمود:وقتی به هنگام ابتلا ملهم به دعا شدید پس بدانید كه مدت ابتلا كوتاه است .

هفتم : ولاد گفت كه ابوالحسن (ع ) فرمود:هیچ بلایی نیست كه بر بنده مومننازل می شود و بر قلب او دعا الهام می شود مگر آنكه آن بلا بزودی بر طرف می شودو هیچ بلایی نیست كه بربنده مؤ من نازل می شود و از دعا باز ایستد مگر آنكه مدت بلاطولانی است پس اگر بلایی بر شما نازل شد پس بر شما باد كه دعا و تضرع بهسوی خدای عز و جل كنید.

هشتم : از پیامبر (ص ) .روایت شده كه فرمود: در حوایج خود به خدا پناه ببرید ودر شداید به خدا ملتجی شوید و به سوی خدا زاری كنید و او را بخوانید ،زیرا دعا مغزعبادت است و هیچ مومنی نیست كه خدای را می خواند جز آنكه خدای اجابت می كند. پس یااجابت در دنیا تسریع می شود، یا آنكه اجابت تا آخرت به تاخیر می افتد و یا آنكهكفاره گناهانش قرار می گیرد به اندازه دعایش ،مادامیكه از خدا در خواست معصیت نكردهباشد.

نهم : از پیامبر (ص )روایت شده عاجزترین مردم كسی است كه از دعا عاجز باشد وبخیلترین مردم كسی است كه در سلام بخیلی كند.

دهم : از پیامبر (ص ) آمده كه فرمود:آیا شما را بر كاهلترین و دزدترین وبخیل ترین و جفا كارترین و عاجزترین مردم راهنمایی نكنم ؟ عرضه داشتند بله ایرسول خدا! فرمود:اما بخیلترین مردم كسی است كه به مردی مسلمان برمی خورد ولیسلامش نمی كند و كاهلترین مردم كسی است كه هیچ كاری نداردولی خدا را به لب و زباننمی خواند و دزدترین مردم كسی است كه از نماز می دزدد و آن نماز را بسان پیچاندنلباس كهنه بپیچانند و بر صورتش بزنند و جفا كارترین مردم كسی است كه یاد من درنزد او شود ولی بر من دردد نفرستد و عاجزترین مردم كسی است كه از دعا عاجز باشد.

یازدهم : از پیامبر (ص ) آمده است كه فرمود:بهترین عبادتها دعاست و وقتی خدایتعالی به بنده ای اجازه دعا داد باب رحمت را بر او بگشاید و هرگز كسی كه دعا میكند هلاك نمی شود.

دوازدهم : معاویة بن عمارگفت :به ابی عبد الله امام صادق علیه السلام عرضهداشتم :دو نفر همزمان وارد نماز شدند و یكی از آن دو قرآن تلاوت كرد و تلاوت قرآنشبیش از دعایش بود، و دیگری در آن نماز دعا ودعایش بیش از تلاوت قرآنش بودو همزماناز نماز خارج شدند، كدامیك بهترند؟ فرمود: در هر دو خوبی است و هر دو نیكوكاریكردند. عرض كردم :من میدانم كه در هر دو خوبی است و هر دو نیكو كردند ولی كدام بهتراست ؟ جواب فرمود:دعا بهتر است مگر نشنیدی سخن خدای عز وجل را كه فرمود :ان الذین یستكبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین .(20)بهخدا قسم دعا عبادت است ، به خدا قسم دعا عبادت است !بخدا قسم دعا بهتر وافضل است ! به خدا قسم دعابهتر و افضل است ! آیا دعا عبادت نیست ؟به خدا قسم كه دعاعبادت است آیا دعا قویم ترین عبادات نیست ؟ به خدا قسم قویم ترین عبادات است !به خداقسم قویم ترین عبادات است !

سیزدهم : یعقوب بن شعیب گفت : از ابا عبد الله امام صادق علیه السلام شنیدم ،میفرمود :خدای به آدم وحی فرمود كه برای تو سخنان نیكو را در چهار كلام جمع می كنم ،عرض ‍ كرد:پروردگارم !آنها كدامند؟فرمود:یكی از آن من است و یكی از آن توست و یكیبین من و بین توست و یكی بین تو و مردم است آدم علیه السلام عرضه داشت :پروردگارمبرای من روشن فرما تا بدانم خدای تعالی فرمود آنی كهمال من است آن است كه مرا بپرستی و شرك نورزی و آنكهمال توست اینكه در روزی كه بیش از همه وقت به پاداش نیازمندی برعمل تو پاداش دهیم و اما آنكه بین من و توست پس وظیفه تو دعاست و بر عهده من است كهاجابت كنم . اما آنكه بین تو و مردم است اینكه آنچه كه بر خود می پسندی برای مردمبپسندی .

چهاردهم : از كتاب دعای محمد بن حسن صفار كه با وسایط به حسین بن سیف می رسداز برادرش علی از پدرش از سلیمان بن عثمان بن الاسود از واسطه ای دیگر روایتكرد.آن شخص گفت رسول خدا (ص )فرمود:دو نفرداخل بهشت می شوند و هر دو یك كار انجام می دادندپس یكی دیگری را بالاتر ا زخود میبیند پس می گوید ای خدای من این مقام بالارا به چه عملی به او دادی در صورتی كهكارمان یكی بود خدای تبارك و تعالی می فرماید از من خواست و تو نخواستی سپسرسول خدا (ص ) فرمود:از خدا بخواهید و زیاد دعا كنید،زیرا هیچ چیز در عظمت از دعاپیشی نمی گیرد.

پانزدهم : به همین اسناد از پیامبر (ص )آمده كه فرمود:باید از خدا در خواست كنیدتا خدا اجابت كند خدا را بندگانی

است كه عمل می كنند خدا به ایشان اجر می دهد و عطا می كند، و دیگران صادقانه در نزد خدا از خدا درخواست می كنند پس خدا به آنها نیز عطا می دهد، سپس این دو گروه را در بهشت جمع می كند، آنهایی كه اهل عمل بودند می گویند خدایا به خاطر عملمان به ما بخشش كردی اما به چه عملی به ایشان (این درجه را) بخشیدی ؟ خدای تعالی می فرماید :ایشان بندگان من بودند اجر شما را به شما دادم و از اعمال شما چیزی را نكاستم وایشان از من درخواست كردند و به ایشان بخشیدم و این فضل من است كه به هر كس ‍ بخواهم می دهم .





1- اعيان الشيعه /ج 3، ص 147،سيد محسن امين .

2-مقصود ازاينكه دعا بلاي نازل شده را باز مي گرداند اين است ، كه وقتي بلا نازل شد دعا آنرا آسان مي كند مثل آنكه اصلا بلايي در كار نبوده است .

3-25 / فرقان ،77.

4- 40 / غافر،60.

5-7 / اعراف ،56 .

6-2 / بقره ، 186.

7-34 /سبا ،39.

8-10 / يونس ،11

9-2 / بقره ، 216.

10- 10 / يونس ،11.

11-51 / ذاريات ،56.

12-مولوي گويد :

ناله مومن همي داريم دوست

پس تضرع كن كه اين اعزاز اوست

حاجت آوردش زغفلت سوي من

آن كشيدش موكشان تاكوي من

گر برآورم حاجتش او را زود

هم در آن بازيچه مستغرق شود

13-15 / حجر، 56.

14-اين اشعار مولوي مناسب اين روايت است .

خلق را با تو همه بد خو كند

تا تو را رو جانب آنسوكن د

اين جفاي خلق بر تو در جهان

گر بداني گنج زر آمد نهان

بنده مي نالد به حق از درد خويش

صد شكايت مي كند از رنج و نيش

حق همي گويد كه آخر رنج و درد

مر ترا لابه كنان و راست كرد

در حقيقت هر عدو داروي تست

كيمياي نافع و دلجوي تست

كه از او اندر گريزي در خلا

استعانت جويي از فضل خدا

ونيز مناسب اين روايت اين ابيات است

هست حيواني كه نامش اسغر است

كو بزخم چوب زفت و لمتر است

تا كه چوبش ميزني به مي شود

او ز زخم چوب فربه مي شود

نقس مومن اسغري آمد يقين

كو بزخم چوب زفت است و سمين

زين سبب بر انبيا رنج و شكست

از همه خلق جهان افزونتر است

15-مولوي مي گويد

پوست از دارو بلاكش مي شود

چون اديم طايفي خوش مي شود

ورنه تلخ و تيز ماليدي در او

گنده گشت و ناخوش و ناپاك بو

آدمي را نيز چون آن پوست دان

از رطوبت ها شده زشت و گران

تلخ و تيز مالش بسيار ده

تا شود پاك و لطيف و با فره

ور نمي يابي رضا ده اي عيار

كه خدا رنجت دهد بي اختيار

كه بلاي دوست تطير شماست

علم او بالاي تدبير شماست

16-در امتحان خلق مولوي مي گويد:

آن شغالي رفت اند خم رنگ

اند آن خم كرد يك ساعت درنگ

پس بر آمد پوستين رنگين شده

كه منم طاووس عليين شده

تا آنكه به اينجا مي رسد:

همچو فرعون مرصع كرده ريش

برتر از عيسي پريده از خريش

او هم از نسل شغال ماده زاد

در خم مالي و جاهي در فتاد

هر كه ديد آن جاه و مالش سجده كرد

سجده افسوسيانرا او بخورد

گشت مستك آن گداي ژنده دلق

از سجود و از تحيرهاي خلق

مال ، مار آمد كه در وي زهرهاست

و ان قبول و سجده خلق اژدهاست

هان اي فرعون ناموسي مكن

تو شغالي هيچ طاووسي مكن

سوي طاووسان اگر پيدا شوي

عاجزي از جلوه و رسوا شوي

موسي و هارون چو طاوسان بدند

پر جلوه بر سر و رويت زدند

زشتيت پيدا شد و رسواييت

سرنگون افتادي از بالاييت

چون محك ديدي سيه گشتي چو قلب

نقش شيري رفت و پيدا گشت كلب

اي سگ گرگين زشت از حرص و جوش

پوستين شير را بر خود مپوش

غره شيرت بخواهد امتحان

نقش شير و آنگه اخلاق سگان .

17-40 / غافر، 60.

18-11 / هود، 75.

19-40 / غافر،60.

20-40 / غافر،60.